روز هایی که در کردستان بودیم ، هر روز شاهد جنایتی جدید از نیرو های خودفروخته ی کموله و دمکرات بودیم . در کردستان هر روز به پاسداران انقلاب حمله می شد . کموله ها گاهی اوقات هم آب را به روی ما می بستند و ما هیچ آبی برای خوردن نداشتیم . یک بار پنج روز آب را به رویمان بستند . از شدت تشنگی طاقت فرسا جانمان به لب آمده بود . دیگر بدن هایمان توان هیچ کاری را نداشت . مدت پنج روز بود که هیچ آبی ننوشیده بودیم . تشنگی امانمان را بریده بود . به ناچار برای حفظ جانمان مجبور شدیم در اوج مظلومیت راه آبی که از فاضلاب شهری منشعب شده بود را پیدا کنیم و آن را جدا کنیم و بنوشیم . اما امروز هم خیلی ها تشنه هستند ، البته تشنه ی قدرت ، تشنه ی ثروت ، تشنه ی شهرت ...
هدیه به روح شهید علی اصغر فرخی صلوات