خاطرات شهدای آباده

(( جبهه فرهنگی صدیقین آباده ))

خاطرات شهدای آباده

(( جبهه فرهنگی صدیقین آباده ))

سلام
به نام خدایی که شهدا در قهقه ی مستانه شان نزد او روزی میخورند ...
به یاد خاطرات و عکس ها و دلنوشته هایی که یادآور دوران پر تلاطم دفاع مقدس است
به یاد خاک ها رملی و داغ فکه
به یاد اروند و دجله و کارون
به یاد شلمچه و دوکوهه و طلائیه
یاد شهدایی که به ارباب بی کفن اقتدا کردند
یاد علی اکبر ها و عباس های خمینی
به یاد مسلم و حبیب
به یاد حر و زهیر
به یاد منتظرانی که هر روز سر بریده می شوند ...
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند...

این وبلاگ جهت انتشار خاطرات زیبای رزمندگان شهرستان آباده و استان فارس در دوران دفاع مقدس می باشد.
استفاده از این خاطرات و بازنشر آنها با ذکر منبع و آدرس وبلاگ بلا مانع است .
شادی روح شهیدان صلوات

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید عبدالقادر سلیمانی» ثبت شده است

معرفی کتاب |از خسرو شیرین|

کتاب "از خسرو شیرین "روایت‌هایی از زندگی فرمانده گردان قمر بنی‌هاشم (ع)، شهید عبدالقادر سلیمانی

 

کتاب «خسرو شیرین»، روایت‌هایی درباره زندگی سردار شهید عبدالقادر سلیمانی؛ فرمانده گردان قمر بنی‌هاشم (ع) را از یتیم شدن در کودکی تا فرماندهی در جنگ و رسیدن به درجه رفیع شهادت، ترسیم می‌کند.

سردار عبدالقادر سلیمانی؛ فرمانده گردان قمر بنی‌هاشم (ع) در تاریخ 19 دی‌ماه 1365 در جریان عملیات کربلای 5 به شهادت رسید. کتاب «خسرو شیرین» شامل روایت‌هایی از این سردار شهید و یادواره‌ای از شهدای شهرستان آباده در استان فارس است. این کتاب به همت مجید ایزدی گردآوری و به‌تازگی از سوی انتشارات فلاح راهی بازار نشر شده است.

یتیمی، انار و نوشابه، شانه‌ای برای گریه، اصحاب الحسین (ع)، پنهان از مادر، نامزدی، مای ایرانی هستیم، شصت پام، دست‌های آلوده، از خسرو شیرین، علمدار لشکر، روی ابرها، ترکش‌های یخ‌زده، روزهای پرالتهاب، رفاقت در کنار اروند، بذر و زمین، باران بدرقه راهت، گردان قمر بنی‌هاشم (ع)، دکل شناسایی،‌ اسارت، بنویس شهید، فرق شکافته، عروج روح و گمشده، برخی از سرفصل‌های بخش نخست کتاب است.

نویسنده در فصل دوم نیز روایت‌هایی از شهدای شهرستان آباده در دوران دفاع مقدس را در قالب سرفصل‌هایی همچون کاسب،‌ شاهد محشر، ‌شب پوست‌پرتقالی، کوه و عشق، شب سرد، زمین آتشین،‌ قرار در ساعت 5، بدرقه عطر یاس،‌ شانه‌ای برای عروج،‌ مهمان و حاج اکبر برمی‌گردد، گردآوری و تدوین کرده است.

در بخشی از دیباچه کتاب به قلم سردار احمد عبدالله‌زاده، می‌خوانیم: «ای خسرو شیرین، سال‌هاست که زمین به ماه بودنت نیاز دارد. سال‌هاست که کوه‌های کَنگُرک و گَرمک تو را بر بلندای خود صدا می‌زند. دشت عباس و زبیدات با نور تو روشنی می‌گیرند. اروند به یاد تو جاریست. انعکاس نورت را بارها و بارها، تا خلیج فارس همراهی می‌کند. شلمچه تو را می‌خواند، تا در افق خونینش تلألویی دوباره آغاز کنی. دوباره کانال ماهی آغوش به روی تو گشوده است. آه کانال ماهی... آه کانال ماهی... من چه می‌گویم... تمام سرزمین‌های مادی تو را با تمام وجود فریاد می‌کنند... ای بلندای عشق... ای ماه من... دشت دل من بیش از همه آنها، ماه تو را طلب می‌کند. آه ای خسرو شیرین من، تو ماه را بیشتر از همه دوست می‌داشتی و حالا ماه، هر شب تو را به یاد من می‌آورد. خواستم فراموشت کنم اما... این ماه با هیچ دستمالی از پنجره‌ها پاک نمی‌شود.»

نخستین چاپ کتاب «خسرو شیرین» در 183 صفحه با شمارگان دو هزار نسخه به بهای 11 هزار تومان از سوی انتشارات فلاح به بازار نشر عرضه شده است. 


منبع:

https://article.tebyan.net/460436

https://rasanews.ir/fa/news/594212

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۹ ، ۲۱:۲۳
سـجــا د حکیمی

خواب پدر ...

جمعه, ۴ مهر ۱۳۹۳، ۰۳:۴۶ ب.ظ

چند ماهی بود که خواب پدرم را ندیده بودم . دلم خیلی برایش تنگ شده بود . گاهی از ناراحتی گمان میکردم پدر ما را فراموش کرده . یک روز یکی از همسایه ها زنگ زد و گفت : (( ان شاءالله فرداشب می خواهیم خونتون دعا کمیل بگیریم . پدر شوهر من که شهید هستند به خواب من اومدند و گفتند : شهید سلیمانی گفتند برید به خانواده من اطلاع دهید هر هفته که برای خانواده شهدا دعا کمیل میگذارند ، این هفته برای من دعا بگذارند. ))

مراسم برگزار شد ، عطر حضور شهدا توی مجلس رو حس میکردم . بعد از دعا ، یکی از حاضرین که به نماز ایستاده بود یک دفعه بعد از نماز غش کرد . بعد از به هوش اومدن سراسیمه از پرسیدم : چی دیدی که غش کردی ؟ گفت : دیدم پدرتون از در اومدن توی جلسه ، رو سر تو هم دست کشید ، تو رو بوسید و رفت...  . اشک در چشمانم حلقه زده بود . اصلا باورم نمیشد ...

 هدیه به روح سردار شهید عبدالقادر سلیمانی صلوات

:. شهدای آباده .:

شهید عبدالقادر سلیمانی
تولد: 1339- آباده، روستای خسروشیرین 

سمت: فرمانده گردان قمر بنی هاشم(ع)
شهادت: 19/10/1365 – عملیات کربلای 5

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۳ ، ۱۵:۴۶
سـجــا د حکیمی

جای خالی یک اسم ( شهید عبدالقادر سلیمانی )

پنجشنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۳، ۰۴:۲۶ ب.ظ

خاطرات کوتاه تصویری ( جای خالی یک اسم ، شهید عبدالقادر سلیمانی ) 

 

بعدازکربلای 4 بود . عبدالقادر زانوی غم بغل گرفته و اشک میریخت .گفت : دیدی همه دوستام شهید شدن و من ماندم !
تعدادی مقوا گذاشت جلویم وگفت : خطت خوبه اسم دوستامو بنویس . میخوام بزنم تو سنگرم تایادشون کنم.
یه مقوازیادآمد . با گریه گفت : روی آن بنویس شهید عبدالقادرسلیمانیاسم خودشم زد بین شهدا. چند شب بعدُ شب اول کربلای پنج شهیدشد.

 

 هدیه به روح سردار شهید عبدالقادر سلیمانی صلوات

:. شهدای آباده .:

شهید عبدالقادر سلیمانی
تولد: 1339- آباده، روستای خسروشیرین 

سمت: فرمانده گردان قمر بنی هاشم(ع)
شهادت: 19/10/1365 – عملیات کربلای 5

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۳ ، ۱۶:۲۶
سـجــا د حکیمی