خاطرات شهدای آباده

(( جبهه فرهنگی صدیقین آباده ))

خاطرات شهدای آباده

(( جبهه فرهنگی صدیقین آباده ))

سلام
به نام خدایی که شهدا در قهقه ی مستانه شان نزد او روزی میخورند ...
به یاد خاطرات و عکس ها و دلنوشته هایی که یادآور دوران پر تلاطم دفاع مقدس است
به یاد خاک ها رملی و داغ فکه
به یاد اروند و دجله و کارون
به یاد شلمچه و دوکوهه و طلائیه
یاد شهدایی که به ارباب بی کفن اقتدا کردند
یاد علی اکبر ها و عباس های خمینی
به یاد مسلم و حبیب
به یاد حر و زهیر
به یاد منتظرانی که هر روز سر بریده می شوند ...
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند...

این وبلاگ جهت انتشار خاطرات زیبای رزمندگان شهرستان آباده و استان فارس در دوران دفاع مقدس می باشد.
استفاده از این خاطرات و بازنشر آنها با ذکر منبع و آدرس وبلاگ بلا مانع است .
شادی روح شهیدان صلوات

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۸ مطلب در مهر ۱۳۹۹ ثبت شده است

شهدای آباده | شهید علی رضا پور حسینی

يكشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۹، ۰۱:۱۹ ق.ظ

شهدای شهرستان آباده

شهید علی رضا پورحسینی

 

شهید علیرضا پورحسینی

نام پدر: صفدر

تاریخ تولد: 1336/07/25

تاریخ شهادت: 1359/07/04

محل شهادت : هویزه

سن هنگام شهادت: 22 سال

یگان : نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی

مزار : گلزار شهدای مرکزی آباده

 

زندگینامه شهید علیرضا پورحسنی به قلم همسر شهید:

 بسم الله الرحمن الرحیم
شهید علیرضا پورحسینی در بیست وپنج ماه مهر سال 1336 در شهرک لشکر آباد دیده به جهان گشود. او فرزند مرحوم صفدر پور حسینی بود در چهار سالگی تغییر مکان از اهواز به آباده کردند در شش سالگی به مدرسه رفت او به مدت نه سال درس خواند وبعد از ترک تحصیل با مدرک سوم راهنمایی در ارتش نیروی زمینی هفتگل استخدام شد یک سال بعد از انجام وظیفه در ارتش پدر خود را از دست داد وسرپرستی چهاد برادرومادر خود را برعهده گرفت ودر سن بیست ویک سالگی با من ازدواج کرد در مدت ده ماه از زندگی خود خداوند فرزند(پسر)به نام محسن به ما عطا کرد .

شهید وقتی که خداوند به او پسری داد خیلی خوشحال شد که می تواند ادانه دهنده راه خود باشد وهمیشه به من می گفت من در تربیت فرزند خود جدی باشم تا در آینده برای کشورمان فردی اسلامی به بار آید بعد از ازدواج علاوه برانجام وظیفه در ارتش به تحصیل خود در دوره دبیرستان ادامه داد شهید علیرضا به مادر وبرادران خود خدمت زیادی می کرد مادرش همه امید او به علیرضا در زندگی خود با من اخلاق بسیار خوب واسلامی داشت وما را همیشه به مساجد ومجالس ایلامی او در موقع نماز به مسجد می رفت ودر نماز جماعت وجمعه همیشه شرکت می کرد ودر هفته سه یا چهار شب نگهبانی را برعهده می گرفت ودر به ثمر رسیدن انقلاب کوشش فراوان می کرد و در شهریور ماه 1359 که جنگ بین ایران وعراق در گرفت در بیستم شهریور ماه به جبهه رفت وکار او راننده تانک ارتش بود وروز بیست وپنجم شهریور به خانه برگشت که دیداری از من وبچه خود کند ومدت دو روز در آنجا ماند وعصر روز بیست وهفتم شهریور که می خواست به جبهه برگردد به من گفت اگر من قابل شهادت بودم وخدا مرا قبول کرد ومن شهید شدم ناراحت وغمگین نباشد وهمیشه افتخار که من برای اسلام و آزادی وطن خود خون خود را فدا کرده ام وهمیشه اصرار داشت که اگر من شهید شدم فرزندم را طوری تربیت کن که ادامه دهنده راه من باشد.بالاخره به آرزوی دیرینه خود رسید ودر ماه مهر سال1359 به درجه رفیع شهادت نائل گردید وبعد از یک هفته از شهد شدنش به من خبر رسید ومن اول ناراحت شدم وبعد به یاد حضرت زینب(س)افتادم که در روز عاشورا برادران ویارانش را از دست داد وهیچ ناراحت نشدم وصبر وبردباری پیشه کرد ومن به یاد حضرت زینب(س)صبر وبردباری پیشه کردم وخوشحال شدم که خداوند این افتخار را نصیب ما کرد ومن به عنوان همسر شهید افتخار می کنم که شوهرم در راه اسلام فدا شد ومن رینب وار ادامه دهنده راه او وپسرم علی اکبر وار ادامه دهنده راه پدرش هست.
روحش شاد ویادش گرامی باد

 

 

عکس دسته جمعی، شهید علیرضا پورحسینی و تعدادی از همرزمان

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۹ ، ۰۱:۱۹
سـجــا د حکیمی

شهدای آباده | سردار شهید عزت اله نعمت اللهی

چهارشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۹، ۱۲:۵۶ ق.ظ

شهدای شهرستان آباده

سردار شهید عزت اله نعمت اللهی

 

 

شهید عزت اله نعمت اللهی

نام پدر: مصطفی

تاریخ تولد: 1342/5/6

تاریخ شهادت: 1367/03/5

محل شهادت : شلمچه

سن هنگام شهادت: 25 سال

یگان : سپاه پاسداران ، تیپ زرهی 28 صفر 

مسئولیت: معاونت تبلیغات تیپ مستقل زرهی 28 صفر

 

 

زندگینامه شهید عزت الله نعمت الهی: 

شهید عزت الله نعمت الهی در 6 مرداد سال 1342 در خانواده ای پائین و مذهبی در بهمن آباده چشم به جهان گشود و پس از طی دوران طفولیت در دبستان بهمن مشغول فراگیری علم شد و  به موازات فرا گرفتن دروس ابتدائی سجایای اخلاقی خود را بروز می دهد . وی در طی عمر کوتاه و پر برکتش در مقام تهذیب نفس از رذایل اخلاقی و کسب فضائل کریمه در آمد و در زمره متقین ترین افراد شهر بود پس از طی دوران ابتدائی به دلیل پشت کار و علاقه اش به کسب علم در شهرستان آباده و به دور از خانواده به تحصیل ادامه داد در همین دوران هر چند از سن کمی برخوردار بود در جلسات مخفیانه ای که توسط روحانیون در سطح شهر برگزار می گردید آگاهانه شرکتی فعال داشت و با این که انجمن خجسته سعی در جذب این نیروی فعال و با استعداد داشت به ماهیت این گروه پی برد و از ملحق شدن ، جذب و طرفداری از آنان امتناع ورزید .

عزت الله ، جوانی بسیار فعال ، با هوش و از پشت کار عجیبی برخوردار بود ولی به سبب علاقه ای که به کارهای تخصصی داشت وارد هنرستان فنی  شهید چمران و در رشته ساختمان مشغول تحصیل شد . سال دوم دوران متوسط وی مقارن با آغاز انقلاب اسلامی بود و بالنتیجه آن طور که از شهید عزت الله و روح ملکوتی و قلبی مملو از عشق به ائمه اطهار او انتظار می رفت هم چون میلیون ها مبارز مسلمان دیگر به نبرد علیه رژیم پرداخت و در شهرستان خود از هیچ کوششی در جهت افشاء گری ماهیت پلید آنان فروگذاری نکرد بعد از به ثمر رسیدن نهال انقلاب و زمزمه تشکیل انجمن اسلامی مدارس همراه و هم گام با عزیزانی از جمله صفائی - شهر میانی - اسکندری - خداداد - که همگی شربت شیرین شهادت را نوشیدند جزء پیش گامان انجمن اسلامی و اتحادیه آن بود و نقش مؤثری در انسجام نیروهای متعهد و علاقمند مدارس داشت و همیشه بر آن بود که بایستی سعی در حداکثر استفاده از حداقل مزایا برای پیشبرد و صدور اهداف عالیه اسلام داشته باشیم و در تعطیلات تابستانی جهت فعالیت های فرهنگی با کوله باری از فیلم و اسلاید و کتاب راهی روستاها و مناطق محروم آباده می شد و به تشکیل کلاس های قرآن و معارف اسلامی می پرداخت .

بی آلایش و تواضع و سادگی در زندگی وی به قدری بود که زبان زد دوستان گشته و اخلاق اسلامیش آنان را مجذوب خود ساخته بود در سال چهارم دبیرستان جزء سربازان واقعی آقا امام زمان ( عج ) در آمد و لباس مقدس پاسداری را پوشید و مسئولیت خود را در واحد تبلیغات و روابط عمومی آغاز کرد کار هم زمان در 3 سنگر مدرسه - انجمن اسلامی و سپاه در روحیه بلند و خستگی ناپذیر او هیچ گونه خللی وارد نکرد و با طراوت و شادابی خاصی در جذب نیروها و جلوگیری از به هدر رفتن توان فکری و جسمی آنان می کوشید . خط زیبا و قلم شیوای او مزین کننده جلسات و مراسم مختلف شهر بود.

وی با آگاهی و شناختی که از فرهنگ غنی اسلام و روح شهادت داشت با ورود به سپاه هر آن در انتظار شهادت به سر می برد . و با رفتار و گفتار اسلامی خود سعی می کرد تا لیاقت شهادت را هر چه زودتر به دست آورد و از این فیض الهی بهره گیرد .

او با شروع جنگ تحمیلی فرصت را غنیمت شمرد و بارها عازم جبهه های نور علیه ظلمت شد و توفیق شرکت در عملیات های مختلف همراه برادران در زمینه و انجام کارهای تبلیغی ، انسجام و هماهنگی نیروهای رزمنده را یافت .

عزت الله هم گام با فعالیت های گسترده و انجام مسئولیت های وافر و اعزام های مکررش به جبهه ها در سال 61 مسئولیت تشکیل خانواده را نیز تقبل کرد اما ازدواجش باعث رکود در کارش نشد و وظایف خود را به طور جد انجام می  داد . همت والای وی به قدری بود که تحصیل علم در حد دیپلم او را اغناء نکرد و در کنکور سراسری سال 65 شرکت و موفق به قبولی در رشته عمران ( زیرسازی راه ) گردید و در شهر شیراز مشغول به تحصیل شد اما این همه تلاش و ایثار نمی توانست روح پرتوان او را راضی نماید بنابراین بار دیگر در 14 رمضان المبارک سال 1367 دانشگاه - محیط کار - خانه و خانواده و دو فرزند دلبندش  را رها کرد و به ندای امامش که فرمود حسینیان آماده باشید لبیک گفت

اعزام های طولانی و  عزت الله به جبهه از طرفی واضح بودن شهادت چه برای خودشان و چه برای اطرافیان ( با توجه به این که مکرراً به همسرش گوشزد می کرد که من شهید خواهم شد ولی آن موقع که شما آمادگی شهادت مرا پیدا کنید ) بنابراین همیشه در لحظه های آخر دیدار و در نامه های خصوصی اش به خانواده ، زینب گونه زیستن و فاطمی زیستن (س) را رهرو راه خود قرار دادن و آنان را به دو فرزندم آموختن و در زندگی خود تصمیم گیرنده بودن را تکرار می کرد تا انشاء الله ملکه ذهن گردد و بر آن عمل شود .

او دانشجوی گل چینی بود که دانشگاه را به میدان جنگ ، خوابگاه را به سنگر ، قلم را به تفنگ ، کتاب را به خشاب و زبان را به گلوله مسلح کرد و در جهاد با کافران به نبرد پرداخت و سرانجام در اوج ایمانش به خدا در جبهه شلمچه بر اثر اصابت ترکش کینه توزان بعثی در تاریخ 5 خرداد ساعت 5/5 عصر روز پنج شنبه به شرف شهادت نائل شد و به ملکوت اعلاء پیوست . راهش پر رهرو نامش ماندگار حماسه اش جاوید باد . ربنا افرغ علینا صبراً و ثبت اقدامنا و نصرنا علی القوم الکافرین .

 

به یاری خدا، به زوی از این شهید بیشتر خواهیم شنید...

 

 

عکس دسته جمعی، شهید عزت اله نعمت اللهی، در کنار رزمندگان و شهید اسدقلی اسدی و شهید مجتبی ضیائی  ...

 

 

 

تصاویری از شهید عزت الله نعمت اللهی را در این پست مشاهده نمائید.

http://seddiqin.blog.ir/post/185

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۹ ، ۰۰:۵۶
سـجــا د حکیمی

شهدای آباده | شهید علی رضا منصوری

سه شنبه, ۸ مهر ۱۳۹۹، ۰۱:۱۱ ق.ظ

شهدای شهرستان آباده

امیر سرافراز ارتش اسلام، شهید علی رضا منصوری

شهید علی رضا منصوری

نام پدر: غلام رضا

تاریخ تولد: 1331/07/01

تاریخ شهادت: 1364/06/13

محل شهادت : جبهه غرب _ سیوه

سن هنگام شهادت: 32 سال

یگان : نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی

مسئولیت: فرمانده گردان 

 

زندگینامه شهید علی رضا منصوری: 

پاییز 1331 در اهواز و در خانواده ای متدین و مؤمن و مستضعف دیده به جهان گشود غلامرضا منصوری(پدر شهید) بسیار متدین بود و نام فرزند خود را علیرضا نهاد.علی رضا بسیار خوشبخت بود که در چنین خانواده متدینی متولد شده بود علیرضا دوران کودکی را پشت سرگذاشت و برای فراگیری علم وارد دبستان علم خویش شد و بعد از پایان دوران ابتدایی وارد مدرسه راهنمایی شد و بعد به دبیرستان پای گذاشت و توانست در رشته تجربی موفق به دریافت مدرک دیپلم شود علیرضا بعد از گرفتن مدرم دیپلم وارد ارتش شد و توانست از طرف این ارگان به جبهه اعزام شود پس از مجاهدت های فراوان در جبهه های نور به فرماندهی گردان منصوب شد.

سپس ازدواج کرد و صاحب فرزند شد. علیرضا بسیار به آنها علاقه داشت ولی این علاقه هیچ گاه باعث نشد که از وظیفه خودش در جبهه دور بماند مجددا علی رضا عازم جبهه های نور شد و با گردان تحت نظرش در یک عملیات بزرگ شرکت کردند و خود پیشاپیش نیرو ها پیش رفت و سپس در جبهه غرب(سیوه) بر اثر اصابت ترکش در تاریخ 1364/06/13 به شهادت رسید و روحش پاکش به ملکوت اعلی پر کشید.

پیکر پاکش را در گلزار شهدای سورمق به دست خاک سپردند.
روحش شاد و یادش گرامی باد

 

وصیت نامه:

وصیتنامه شهید علی رضا منصوری
بنام خداوند بزرگ و باریتعالى آغاز مطلب نموده و امیدوارم که خداوند همه را براه راست هدایت فرموده و مورد لطف و مرحمت قرار دهد اکنون که قلم در انگشتان و در زیر دستم صفحه سفید ر نگى که اندک اندک بر آن خط کشیده و سیاهش مى کنم تصمیم گرفتم تا هر آنکس که بخواهد به حریم کشور اسلامى ما تجاوز بکند بکشم و یا به بند اسارت بکشانم و در دریا ى خون شنا کنم و از آنجا حسین (ع ) راکه سرور آزادگان و مظهر ایثار و ایمان و شهاد ت است زیارت نمایم و سپس به دیدار خداوند بشتابم همسر عزیز و مهربانم تو مانند شیرى غران و کوهى استوار باش و در برابر مشکلات مقاوم و پایدار باش و براى فرزندانمان علاوه بر مادر پدرى نیز بنما و با آنان به مهربانى و لطف رفتار نما وآنها را بزرگ نموده و براه راست هدایت نما و از تو و بقیه مى خواهم که در مرگ من گریه نکنى زیرا مرگ حق است و هر انسانى بالاخره روزى باید دار فانى را وداع گفته و رخت از دنیا بر بندد و امیدوارم که اگر من براى تو همسر خوب و مهربانى نبوده ام مرا بخشیده و مورد عفو قرار دهى و به فرزندانمان بگو که پدرش در دفاع از اسلام و میهن اسلامى خودبه این راه گام نهاد و آنها هم نیز راه پدرشان را ادامه بدهند حتما تمام وسایل و اموال خود را به همسر عزیز و فرزندان خوب و بهتر از جانم مى بخشم و از شما مى خواهم که مرا درهمان محل مردن به خاک سپرده و مرا از یاد نبرید و تو اى برادر عزیز و مهربانم حمید جان امیدوارم که پس از مرگ من گریه وزارى نکنى و همسر و فرزندان مرا سرپرستى نمائى ضمنا شما از جانب من علیرضا منصورى صاحب وصیت نامه قیم و وکیل همسر و فرزندانم مى باشى و حق آنها را بگیر و نگذار که آنها ناراحتى و تنهائى نبودن مرا حس کنند حتما تمام اموال خود را به همسر وفرزندانم مى بخشم و براى شادى روح من هر از گاهى یک خدا بیامرز برایم بفرستید تو اى پدر مانند شیرى در بیشه زار که مى غرد و نعره سر میدهد باش و در این ساعت و لحظات از تو مى خواهم که غم از دست دادن فرزند وجودت را رنجه نسازد که چرا من با علم و اگاهى در این راه قدم گذاشتم و تو اى مادر مانند کوهى استوار باش تا مبادا دشمنان اسلام از شهادت فرزندت سوء استفاده کنند و تو را پیش فاطمه زهرا (س) شرمنده سازند در پایان توفیق همگى را از خداوند بزرگ خواهانم و خدا مردگان خاک را بیامرزد.

 

 

عکسی از شهید علیرضا منصوری و یکی از همرزمانش در کنار بالگرد هوانیروز

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۹ ، ۰۱:۱۱
سـجــا د حکیمی

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شهدای آباده، به مناسبت هفته دفاع مقدس و جهت گرامیداشت یاد و خاطره شهدا، در مراسمی همزمان با سراسر کشور، با حضور خانواده محترم شهدا، مسئولین دولتی، نظامی و انتظامی، آئین غبار روبی و عطر افشانی گلزار شهدای آباده انجام شد.

 

گزارش تصویری این مراسم را مشاهده نمائید.

آئین غبار روبی گلزار شهدای آباده در هفته دفاع مقدس 1399

 

آئین غبار روبی گلزار شهدای آباده در هفته دفاع مقدس 1399

 

 آئین غبار روبی گلزار شهدای آباده در هفته دفاع مقدس 1399

 

 آئین غبار روبی گلزار شهدای آباده در هفته دفاع مقدس 1399

 

 آئین غبار روبی گلزار شهدای آباده در هفته دفاع مقدس 1399

سنگ قبر شهید مدافع حرم حمید قاسمپور، آئین غبار روبی گلزار شهدای آباده در هفته دفاع مقدس 1399

 

 آئین غبار روبی گلزار شهدای آباده در هفته دفاع مقدس 1399

 

 آئین غبار روبی گلزار شهدای آباده در هفته دفاع مقدس 1399

 

 آئین غبار روبی گلزار شهدای آباده در هفته دفاع مقدس 1399

 آئین غبار روبی گلزار شهدای آباده در هفته دفاع مقدس 1399

 

 آئین غبار روبی گلزار شهدای آباده در هفته دفاع مقدس 1399

 

 

 

در سایت های زیر نیز مشاهده کنید

http://abadehnama.ir/news/show/3492

https://nafirnews.ir/?p=2001

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۹ ، ۱۳:۱۳
سـجــا د حکیمی

معرفی کتاب |از خسرو شیرین|

کتاب "از خسرو شیرین "روایت‌هایی از زندگی فرمانده گردان قمر بنی‌هاشم (ع)، شهید عبدالقادر سلیمانی

 

کتاب «خسرو شیرین»، روایت‌هایی درباره زندگی سردار شهید عبدالقادر سلیمانی؛ فرمانده گردان قمر بنی‌هاشم (ع) را از یتیم شدن در کودکی تا فرماندهی در جنگ و رسیدن به درجه رفیع شهادت، ترسیم می‌کند.

سردار عبدالقادر سلیمانی؛ فرمانده گردان قمر بنی‌هاشم (ع) در تاریخ 19 دی‌ماه 1365 در جریان عملیات کربلای 5 به شهادت رسید. کتاب «خسرو شیرین» شامل روایت‌هایی از این سردار شهید و یادواره‌ای از شهدای شهرستان آباده در استان فارس است. این کتاب به همت مجید ایزدی گردآوری و به‌تازگی از سوی انتشارات فلاح راهی بازار نشر شده است.

یتیمی، انار و نوشابه، شانه‌ای برای گریه، اصحاب الحسین (ع)، پنهان از مادر، نامزدی، مای ایرانی هستیم، شصت پام، دست‌های آلوده، از خسرو شیرین، علمدار لشکر، روی ابرها، ترکش‌های یخ‌زده، روزهای پرالتهاب، رفاقت در کنار اروند، بذر و زمین، باران بدرقه راهت، گردان قمر بنی‌هاشم (ع)، دکل شناسایی،‌ اسارت، بنویس شهید، فرق شکافته، عروج روح و گمشده، برخی از سرفصل‌های بخش نخست کتاب است.

نویسنده در فصل دوم نیز روایت‌هایی از شهدای شهرستان آباده در دوران دفاع مقدس را در قالب سرفصل‌هایی همچون کاسب،‌ شاهد محشر، ‌شب پوست‌پرتقالی، کوه و عشق، شب سرد، زمین آتشین،‌ قرار در ساعت 5، بدرقه عطر یاس،‌ شانه‌ای برای عروج،‌ مهمان و حاج اکبر برمی‌گردد، گردآوری و تدوین کرده است.

در بخشی از دیباچه کتاب به قلم سردار احمد عبدالله‌زاده، می‌خوانیم: «ای خسرو شیرین، سال‌هاست که زمین به ماه بودنت نیاز دارد. سال‌هاست که کوه‌های کَنگُرک و گَرمک تو را بر بلندای خود صدا می‌زند. دشت عباس و زبیدات با نور تو روشنی می‌گیرند. اروند به یاد تو جاریست. انعکاس نورت را بارها و بارها، تا خلیج فارس همراهی می‌کند. شلمچه تو را می‌خواند، تا در افق خونینش تلألویی دوباره آغاز کنی. دوباره کانال ماهی آغوش به روی تو گشوده است. آه کانال ماهی... آه کانال ماهی... من چه می‌گویم... تمام سرزمین‌های مادی تو را با تمام وجود فریاد می‌کنند... ای بلندای عشق... ای ماه من... دشت دل من بیش از همه آنها، ماه تو را طلب می‌کند. آه ای خسرو شیرین من، تو ماه را بیشتر از همه دوست می‌داشتی و حالا ماه، هر شب تو را به یاد من می‌آورد. خواستم فراموشت کنم اما... این ماه با هیچ دستمالی از پنجره‌ها پاک نمی‌شود.»

نخستین چاپ کتاب «خسرو شیرین» در 183 صفحه با شمارگان دو هزار نسخه به بهای 11 هزار تومان از سوی انتشارات فلاح به بازار نشر عرضه شده است. 


منبع:

https://article.tebyan.net/460436

https://rasanews.ir/fa/news/594212

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۹ ، ۲۱:۲۳
سـجــا د حکیمی

شهدای آباده | سردار شهید محمدعلی برزگر

پنجشنبه, ۳ مهر ۱۳۹۹، ۱۲:۳۳ ق.ظ

شهدای شهرستان آباده

سردار شهید محمدعلی برزگر

شهید محمدعلی برزگر

نام پدر: غلام

تاریخ تولد: 1342 

تاریخ شهادت: 1367/03/27

محل شهادت : شمال غرب، قله قلمیش

سن هنگام شهادت: 25 سال

یگان : سپاه پاسداران ، تیپ 35 امام حسن مجتبی (علیه السلام)

مسئولیت: فرمانده گردان قمر بنی هاشم (علیه السلام)

 

 

زندگینامه : 

زندگی نامه مختصر سردار شهید محمد علی برزگر :

وی در سال 1342 در محمد آباد ( از توابع آباده ) دیده به دنیا گشود . در 3 سالگی پدرش را از دست داد . تا کلاس دوم راهنمائی در آباده مشغول به تحصیل بود و تا قبل از انقلاب در کارگاه تراشکاری کار می کرد و در زمان انقلاب همراه با دوستان جوان خود در فعالیت های مذهبی ، سیاسی و تظاهرات و راهپیمائی ها فعالانه شرکت داشت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه و به دنبال تحمیل جنگ نابرابر به ملت مسلمان ایران و شکل گیری بسیج مستضعفین به عضویت بسیج در آمد و در هسته های مقاومت شهری فعالیت چشم گیری داشت . چندین بار به جبهه جنگ رفت و در عملیات های متفاوتی شرکت می نمود .

علی سپس لباس مقدسی را به عنوان سربازی اسلام پوشید و عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آباده شد . وی با حضور در عملیات های مختلف نقش آفرینی کرد و در سمت جانشینی و فرماندهی گردان قمر بنی هاشم(ع) آباده ایفای نقش کرد. 

 محمد علی برزگر در شامگاه پنج شنبه 26/3/67 ساعت 10: 7 بر فراز قله قلمیش به آرزویش رسید و به دوستان شهیدش پیوست ... وصیت نامه و دستوشته های وی بسیار زیبا و آموزنده و سرشار از عشق و معنویت می باشد.

به یاری خدا، به زوی از این شهید بیشتر خواهیم شنید...

 

عکس دسته جمعی شهید برزگر و جمعی از رزمندگان _ تیپ 35 امام حسن (علیه السلام)

 

 

تصویر کارت پایان آموزش شهید محمدعلی برزگر

 

 

عکس اطلاعیه مراسم گرامیداشت اولین سالگرد شهادت سردار شهید محمدعلی برزگر در مسجد ولیعصر (عج) آباده

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۹ ، ۰۰:۳۳
سـجــا د حکیمی

شهدای آباده | سردار شهید مقصود صالحی

چهارشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۹، ۰۱:۰۴ ق.ظ

 

شهدای شهرستان آباده

سردار شهید مقصود صالحی

شهید مقصود صالحی

نام پدر: محمدعلی

تاریخ تولد: 1346/3/23 

تاریخ شهادت: 1364/08/24

سن هنگام شهادت: 19 سال

یگان : سپاه پاسداران ، تیپ 56 حضرت یونس (ع)

مسئولیت: مسئول پرسنلی تیپ 56 حضرت یونس (ع)

 

 

زندگینامه : 

بسم الله الرحمن الرحیم زندگی نامه شهید رزمنده مقصود صالحی

محمدعلی صالحی در روستای ایزد خواست زندگی می کند. او مردی است که رنج،مشقت زندگی را بر بازو دارد و به این نیت دل به کار می دهد تا چراغ  خانه را با روغنی پاک و حلال روشن کند و دود مرامی از مطبخ خانه اش بر خیزد.

این بزرگ پاک اندیش در سال 1346 شمسی به فرزندی مزین می شود که نامش را مقصود می گذارد مقصود نگاه به چشم های پر امید پدر می دوزد و دردها و رنج هایش را به لبخند می زداید و به مادر نیز این نوید را می دهد که روزگاری همه رنج ها و دردهایش را به درمان خواهد نشست و سربلندی را به او هدیه خواهد کرد مقصود این سرو در خانه پدر طراوت یافته و به سر سزی می رسد و با عبور از کوچه های کودکی راه را برای رسیدن به مدرسه باز می کند و می رود تا اندکی از وقت خود را در مدرسه بگذراند و چند برگ از کتاب دانش را ورق بزند مقصود دوره ابتدایی را با موفقیت طی می کند و وارد راهنمایی می شود در مقطع سوم راهنمایی است که دیگر دل به درس نمی دهد.

مقصود با بچه های انقلاب همراه است و دلی سرشار از عشق امام دارد و مدام نیز آن عشق را ابراز می کند او مثل همه بچه های انقلاب در جویبار نهضت بال می جوید و به پرواز در می آید و نگاهش را از دستان امام بر نمی دارد و از آن نور و روشنی می گیرد و سمت و سوی رفتن را تشخیص می دهد.

مقصود در کنار کار و تلاش وارد سپاه می شود و سهم خود را به این نهاد برخواسته از درون دل های پاک ادا می کند و در مسیر رسیدن به جبهه قرار می گیرد.مقصود به این سفر الهی مشرف می شود چاووش خوانان قافله شان را تا دیار عشق همراهی می نمایند و آن ها را در دل معرکه جنگ قرار می دهند کم کم روزهای عملیات آغاز می شوند و آشنایان با مرام علی را برای حضور در یک حمله فراگیر فرا می خوانند.

آوای (به پیش) در جبهه ها طنین انداز می شود و عشق میدان داریش را آغاز می کند یاران علی(ع) در میدان کارزار چنان حماسه می آفرینند که یک بار دیگر ماجرای فتح خیبر به دست مولا در ذهن ها تداعی می گردد.مقصود از مردانی است که در آغاز شباب میهمان بزم کرو بیان می گردد پیکر پاکش را به یاران می سپرد تا به عنوان یک سند در محضر ایل عاشق به نمایش بگذارند و چراغش را روشن بگذارند.مقصود را در قریه ایزدخواست کنار دوستان شهیدش به دست خاک دادند.روحش شاد و یادش گرامی باد.

 

عکسی از سردار شهید مقصود صالحی در جبهه جنوب

(جهت  مشاهده عکس با کیفیت اصلی روی عکس کلیک کنید)

 

جهت دریافت عکس با کیفیت اصلی کلیک کنید: دریافت

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۹ ، ۰۱:۰۴
سـجــا د حکیمی

شهدای آباده | خلبان شهید محمدابراهیم توکلی

سه شنبه, ۱ مهر ۱۳۹۹، ۱۲:۰۹ ق.ظ

 

شهدای شهرستان آباده

سرلشکر خلیان شهید محمدابراهیم توکلی

 

 

شهید محمد ابراهیم توکلی

نام پدر: رضاقلی

تاریخ تولد: 1330/11/19 

تاریخ شهادت: 1360/08/08

سن هنگام شهادت: 29 سال

یگان : نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران

مسئولیت: افسر خلبان شکاری«F5 »  پایگاه چهارم شکاری دزفول

 

 

زندگینامه امیر سرلشکر خلیان شهید محمد ابراهیم توکلی: 

سرگرد شهید محمد ابراهیم توکلی، فرزند رضا قلی، در سال 1330 در شهرستان «آباده»در استان فارس به دنیا آمد، پس از طی دوران طفولیت در زادگاه خود به مدرسه رفت و با اخذ دیپلم متوسطه در آزمون دانشکده افسری پذیرفته شد.

بعد از فراغت از تحصیل به نیروی هوایی پیوست و در رسته خلبانی، دوره مقدماتی پرواز را در ایران و دوره تکمیلی و تخصصی را در امریکا گذراند. با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان افسر خلبان شکاری«F5 » در«پایگاه چهارم شکاری»خدمت نمود و در کلیه ماموریتهای محوله حضوری فعال داشت. سرانجام در روز هشتم آبان ماه 1360 در منطقه «غرب اهواز»درحالی که در ارتفاع پایین عازم انجام عملیات برون مرزی بود، در مسیر رفت بر اثر اصابت موشک، سقوط نمود و به شهادت رسید.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۹ ، ۰۰:۰۹
سـجــا د حکیمی